۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

امروز چه باید کرد

همیشه گفتن و وصف کردن شرایط روز کار آسانیست از مشکلات ونابسامانیها گفتن کار دشواری نیست درد را گفتن شاید کمکی به درمان درد کند ولی نمیتواند آنرا درمان کند باید ابتدا هم شرایط را توضیح داد ودرد را گفت تا بعد راه حلش را بتوانیم بهتر درک کنیم وسپس به اجرایش گذاریم امروز شرایط جامعه نسبت به گذشته از لحاظ منابع اطلاع رسانی وآگاهی افراد جامعه بیشتر شده است. وقتی در خرداد ماه سال گذشته انتخابات برگزار شد عده ای تغییر را در شرکت در انتخابات میدیدند واین بار قصدشان را کرده بودند تا بتوانند با این انتخاب تغییراتی ایجاد کنند واز همین جا بود که حکومت خطر را حس کرد وآنرا جدی دانست واین انتخابات را با هستی خود یکی دانست وآنرا قبل از وقوعش انقلاب مخملی نامید که باید در نطفه خفه شود(گفته های فرماندهان سپاه )واین کار با تغییر نتیجه انتخابات رقم خورد اما کسانی که برای تغییر به پای صندوقهای رای رفته بودند در صحنه حضور پیدا کردند وبرگ زرینی در تاریخ کشور به یادگار گذشتند و شاید اگر به نتیجه میرسید نمیتوانست تغییری کلی وساختاری بوجود آورد چون هنوز هم بخش بزرگی از جامعه برباورهای قدیمیش استوار مانده بود اعتراضات خیابانی با سکوتی عظیم همراه بود سکوتی که برای اولین بار رخ داده بود  ونشان از تغییر در سیستم جنبشی جامعه شده بود اما متاسفانه با ندانم کاری عده ای کم ککم کمرنگ تر شد وهمان طور که حکومت میخواست در بعضی از لحظات به خشونت کشیده شد اما حرکتهای دیگری هم شکل گرفت همان طور که میر حسین گفته بود هر شخصی باید یک رسانه شود این سخن را اگر به گوینده اش کاری نداشته باشیم سخنی بلیغ است این گفته اگر در جامعه ای تحقق پیدا کند یعنی یک انقلاب بزرگ وهمیشگی، که با گذر زمان شاید طولانی بدست آید  ویا این رفتار که خود را رهبر این جنبش نمیداند وهمه مردم را رهبر میداند همین تک رهبریست که بیشتر انقلابها را باشکست روبرو کرده است چون اگر آن رهبر تغییر رفتار دهد جنبش چه در مرحله قبل وچه بعد از پیروزی با شکست روبرو میشود شاید میرحسین انسانی از همین حکومت بوده ودر گذشته خود از عاملان بوجود آمدن حکومت دیکتاتوری دینی بوده است اما رفتار امروزش رفتاری فراتر از یک رهبر خودخواه بوده است وباید بی طرفانه به این موضوع نگاه کرد او با این سخنان باعث شد که جوانان بسیاری کارهای ابداعی بزرگی انجام دهند از تشکیل شبکه های اجتماعی تا حضور در عرصه اطلاع رسانی در اینترنت وآگاهی بخشی به جامعه ،این حرکت باعث شد بزرگترین سرمایه حکومت ازدست رود واین سرمایه چیزی جز اعتماد نبوده است اعتمادی که اگر از دست رود مردم راستگویی حکمرانان را دروغ گویی میخوانند ونمونه این حرکت عدم اعتماد بخش بزرگی از جامعه به صدا وسیما طی این زمان بوده است شاید در عمل پیروزی با تغییر حکومت بدست نیامده است که بنظر من تغییر حکومت پیروزی بزرگ نیست چون اگر بدون آگاه شدن وپرورش یافتن تک تک افراد جامعه باشد مانند حرکتهای گذشته وانقلاب 57 شکست بزرگی را به بار می آورد یکی از علتهای اصلی شکست انقلاب 57 بعد از پیروزیش همین زود به نتیجه رسیدن آن بود چون فقط عده ای سیاسی شده بودند بدون اینکه پرورش یافته وپخته شده باشند ونمیدانستند چه از انقلاب میخواهند اما امروز باید پیروز نشدن زود هنگام این حرکت را به فال نیک گرفت چون شاید باعث میشد تجربه 57 دوباره تکرار شود پس در شرایط امروز چه باید کرد من تا اندازه ای که میدانم میگویم ادامه چه باید کرد را به تک تک خوانندگان این مقاله واگذار میکنم.
امروز باید همین حرکتی را که یک سال بیشتر از آن میگذرد را ادامه داد ودر هر زمانی شیوه ای نو را بکار گرفت شیوه ای که باعث شود مردم آگاه تر وپخته تر به مسائل نگاه کنند وهر سخن وتصویری را بدون تحلیل نپذیرند واینکه اگر رهبرشان بر خلاف اهدافشان حرف زد ویا عمل کرد به او گوشزد کنند واختلافات را با گفتگو وتحمل کردن هم حل کرد اگر میخواهیم به حکومتی دموکراتیک برسیم ابتدا باید تک تک افراد جامعه رفتاری انتقاد پذیر واحترام مقابل به افکار وعقاید هم داشته باشند  و تمرین کنیم که کار گروهی انجام دهیم وبه اکثریت احترام بگذاریم لازم نیست مثل هم فکر کنیم اما ضروریست به افکار هم احترام بگذاریم ونقد را کار هر روزمان کنیم والبته خود نیز نقد پذیر باشیم باید اطلاع رسانی ووسایل اطلاع رسانی را در خانه هایمان گسترش دهیم وخود نیز فعالیت داشته باشیم ومهمتر از همه بینشمان را با خواندن وشنیدن پرورش دهیم وسعی کنیم در این زمان هدفمان را از حرکتمان مشخص کنیم ومانند تجربیات گذشته نباشیم که فقط نیتمان رفتن دیگری بود ومهم نبود که قرار است بعد از رفتن چه اتفاقی افتد زمان آنقدر زیاد نیست که مرتب تجربه های گذشتمان را تکرار کنیم باید هر کداممان رهبر شویم وبا این کار تمرین دموکراسی کنیم چون تک رهبری خیلی وقت است شکست خورده است ومنتهی به دیکتاتوری دیگری میشود میرحسین این درس را خوب به ما آموخت .
ادامه چه باید کرد به عهده تک تک خواننده ها وهمه افراد جامعه است براستی چه باید کرد؟؟؟

۷۰ نظر:

بارانی گفت...

درود همگن
برای بار دوم است که من اولین نفر هستم کامنت درج میکنم. بگذریم.
بنده نیز صد در صد در این باره موافقم من بارها خدا را شکر کردم جنبش به نتیجه نرسید چون با توجه به اینکه هنوز مردم ما روشن نیستند و اسیر هیجان هستند هر لحظه بیم آن میرفت آتش شور شان خاموش شود و خاکستر بی شعوری روزگامان را سیاهتر از قبل کند.
شاید به برخی بر بخورد اما این حقیقتی است. باید تک تک مردم و تمامی اقشار روشن شوند. مشکل اساسی در انقلاب سال 57 میدانید چه بود؟ دانشجو جلو افتاد سالها مبارزه کرد و بشدت انقلابی بود اما عوام نبودند، سابقه انقلابی گری دانشگاه سی ساله بود اما سابقه عوام چند ماهه و در دموکراسی توده ها سرنوشت جامعه را تعیین می کنند پس توده ها خون همان دانشجوی انقلابی را هم در شیشه کرد با تاریکی افکارش! و شد انچه باید میشد.
این بار باید با فرسایش زیاد نوری برافروزیم که در تمامی خانه ها روشن شود و نه در میان عده ای خاص.
باید یاد بگیریم که میشود چون شمع سوخت و ساخت تا نسل بعدی را روشن کرد و خودخواهانه در پی نجات فقط نسل خود نباشیم. آگاهی و هوشیاری به دور از شور با کلمه رمز شعور!
بارانی باشید...

حیدر حسینی گفت...

سلام
معمولا در پست های سیاسی کامنتی نمی گذارم؛ چون معمولا بسیار سطحی و حتی گاه از روی عقده نوشته می شوند؛ نوشته هایی که احساس بسیار بدی به انسان می دهد که اگر روزی صاحبان این نوشته ها قدرتی به دست یابند، قطعا شاهد استبداد ضد دینی خواهیم بود.
نباید از نظر دور داشت که در دوره های گذشته، این استبداد ضد دینی بود که زمینه ی ظهور استبداد دینی را فراهم آورد و مسلما این استبداد دینی می تواند استبداد ضد دینی را بازتولید کند و این چرخه ی استبداد ضد دینی، هرج و مرج و استبداد دینی همواره ادامه یابد.
قطعا انباشت تجربه ها می تواند عاملی برای موفقیت باشد، تجربه هایی که کاملا در نوشتار شما نمود دارد و احساس خوبی را منتقل می کند.
دعوتی که برای دانستن آنچه از رفتن یک تفکر می خواهیم و آنچه بعد از رفتن آن تفکر می طلبیم، دعوتی بسیار پخته و محصول اندیشه و تجربه ای است که خوشبختانه شما به آن عنایت و توجه کامل دارید.
به هر روی آشنایی با شما موجب خرسندی این بنده است و امیدواری زیادی نسبت به آینده ایجاد می کند.
انشاءالله وجود و تکثیر امثال شما دوست عزیز، نویدی برای مملکت ماست، مملکتی که متاسفانه در دوره های اخیر کمتر روی تعقل و عقلانیت را دیده و اندکی بی توجهی می تواند خطرات زیادی را در آینده پدید آورد.
لذت بردم، موفق باشید
التماس دعا

صادق گفت...

در روند حرکت به سمت رسیدن به انتخابات آزاد و آزادی بیان که دو هدف عمده ی جنبش سبز است هم حتی نباید به نام جنبش سبز تعصب داشته باشیم و اگر روشهای منطقی دیگر هم وجود داشت تلاش شوند

صادق گفت...

در روند حرکت به سمت رسیدن به انتخابات آزاد و آزادی بیان که دو هدف عمده ی جنبش سبز است هم حتی نباید به نام جنبش سبز تعصب داشته باشیم و اگر روشهای منطقی دیگر هم وجود داشت تلاش شوند

غزل گفت...

دوست عزیز کاملا درست نوشتی. امروز همه ما باید شعور سیاسی خود را بالا ببریم تعصب را کنار گذاشته از گذشته درس بگیریم. رهبر مدار نباشیم . به حقوق همدیگر حتی اگر اقلیت باشد احترام بگذاریم. دقیقا بدانیم که چه میخواهیم . کورکورانه فقط به دنبال این باشیم که این حکومت سرنگون شودخوب بعد چه. تکرار سال 57 .

ژاندارک گفت...

سلام
مثل همیشه عمیق نوشته بودی....
ما شاید اولین تظاهرات رو که رفتیم به دلیلشوکی که بهمون وارد شده بود خواستیم این حکومت تغییر کنه....اما با کمی تفکر میشه فهمید باید صبور بود..این حکومت 30 سال رو اعتقادات مردم کار کرده و یک رهبر معصوم از خودش ساخته که مردم شک هم نمیکنند اشتباه کنه
ما باید صبور باشیم و با اگاهی دادن به مردممون بیدارشون کنیم...
به امید اگاهی و ازادی ایران
موفق باشی هموطن

دان کی شوت گفت...

سلام
خیلی جالب بود درسته بای همین کارو کرد

sorena گفت...

با سلام.میخواهم به چند نکته اشاره کنم
برخی دوستان اشاره کردند که جنبش به نتیجه نرسید. یعنی واقعآ نتیجه جنبش را چه میدانیم که میگوییم به نتیجه نرسید؟؟
یعنی نتیجه جنبش باید سرنگونیه نظام میبود؟ یا استعفای احمدی نژاد؟ یا عزل خامنه ای؟
به جز تعدادی افراد تندرو و احساسی . به راستی چند درصد از مردم خواستار سرنگونیه نظام به آن شکل بودند؟؟؟ آیا جز این است که شعارمان این بود که رای من کجاست؟؟
اگر باور داریم که جنبش سبز جنبش اعتراضی مدنی ست اولا اعتراض هرگز به پایان نمیرسد دومآ هدف اعتراض لزومآ برچیدن یا سرنگونیه شخص یا سازمانی نیست. جنبش سبز حکومت را وادار کرد تا چهره واقعی خود را در داخل و خارج رو کند. آیا رویگردانی بسیاری از طرفداران دستگاه حاکمیت را فراموش کردیم؟ آیا رسوایی بین الملی نظام را فراموش کردیم؟ آیا شکاف عمیقی که بین سران قدرت افتاده را که هنوز هم شاهدش هستیم فراموش کردیم.؟ ایا شکستن آن تقدس دروغین را بعد از 30سال دستاورد کمی میدانیم؟
میلیونها نفر از مردم ایران که شاید هرگز در وادی سیاست نبودند به معترضان سیاسی تبدیل شدند. هزاران دانشجو دانش آموز و ... به فعالین سیاسی, وبلاگ نویس و ... مبدل شدند. اینها دستاورد کمی نیست. درست است که جنبش از قدرت نمایی خیابانی دور شده که آنهم قابل پیشبینی بود. مگر تا کی میشود در خیابانها ماند.؟ تظاهرات خیابانی راهیست برای قدرت نمایی و نشان دادن اتحاد. که جنبش سبز با راهپیمایی های میلیونی به خوبی این وظیفه را انمجام داد. اما قدرت نمایی خیابانی آخرین کار است. هدف اصلی فهمیدن و فهماندن است. باید شعور سیاسی خود را بالا بریم و در کنار آن شعور مذهبی , نباید فراموش کنیم که جامعه ایران جامعه مذهبی است و همیشه مذهب راه مناسبیست برای به ثمر نشاندن حیله ها و نیرنگ ها. برای بدست آوردن دموکراسی 2 راه وجود دارد, که باید هردورا در کنار هم داشت تا بتوان موفق شد:
1_ فهمیدن و فهماندن که همان بالا بردن شعور سیاسی و مذهبی است که اول باید از خود و سپس از افرادی که در دایره نفوذ مان هستند مثل پدر ,مادر, برادر,خواهر و دوستان نزدیک. نیازی که نیست که کسی بخواهد منبر برود و دیگران را ارشاد کند . کافیست هرکس در حیطه نفوذ خود فعالیت کند. البته منتشر کردن فیلمها بیانیه ها اعلامیه ها و خبرها به دست کسانی که امکان دسترسی به اخبار و اطلاعات آزاد را ندارند کار مفیدیست.
2_ ارتقا سطح کیفی زندگی (پول) : شوخی نداریم کسی که دنبال ازادیست باید پول داشته باشد. باید درامد داشته باشد. کسی که از نظر مالی تامین باشد از قید و بندهای دستگاه حاکمیت رها میشود. چطور زمانیکه افسارمان دست کسیست میتوانیم از یوغ بندگی اش رها شویم؟؟ در این مملکت اگر میخواهیم توسری خور نشویم.اگر میخواهیم تعین کننده ی سرنوشتمان باشیم . اگر میخواهیم به دنبال به دست آوردن و ترویج فرهنگ باشیم باید سطح کیفی زندگی خود را افزایش دهیم. چون ارتقا فرهنگی به آن وابسته است.در جامعه ای که فقر مالی وجود دارد فقر فرهنگی به مراتب بالاتر است. و حکومت بر چنین انسانی کار آسانیست.
در باره امروز چه باید کرد سخن بسیار است. اما به همین حد بسنده میکنم.
پیروز باشید.

sorena گفت...

نظر شما درباره او چیست؟؟؟

گردآفرید گفت...

با درود
نخست اینکه گفته بودی میرحسین دیروز هرکاری کرده امروز عوض شده من هم اضافه میکنم عوض شدنش علت داره چون با تقلب آشکاری و خونریزی و دروغگوئی پستانه ای کنارش گذاشتند در نتیجه کروبی و میر حسین هم عوض شدند
در نتیجه اگر این تقلب آشکار رخ نمیداد هیچوقت میر حسین و کروبی نسبت به نظام و احمدی نژادو خامنه ای و بطور کلی به رفتار دولت هیچ ایرادی نمیگرفتند حتی اگر منطقی باشد
دوم اینکه گفته بودی باید چه کار کنیم؟:
ما در روز انتخابات بعدی دیگر هیچکداممان به صندوقهای رای نمیرویم
( اگرچه سال 88 من اصلا" به هیچکس رای ندادم و هیچ جا هم نرفته بودم / مگر عقلم کم است که به یکی از اینها رای بدم / همشان مثل همند )
چون فهمیدیم تقلب اینها یعنی چی
ولی فکر کنم طرفداران این نظام بازهم به صندوقها بروند و رای بیندازند تا دولت و خامنه ای بتوانند بازهم تقلبشان را بکنند اگر هیچ رائی در صندوقها نباشد تقلب کردن راهش سخت و غیر ممکن میشود پس مطمنئن هستم حزب اللهی های چادری و غیر چادری و زن و مرد بازهم میروند اما مردمی که گول خوردند و کشته دادند نمیروند راهش هم همین هست باید این دولت را طرد کنیم منزوی کنیم فعلا" چیز دیگری به فکرم نمیرسد

parnian گفت...

درود
مطلب خوبی بود ، چون به من یادآوری کرد که باید بدونیم می خوایم چی کار کنیم و آینده امون رو به کجا ببریم، باید امروز همینه که خودت گفتی ولی تنها کافی نیست ما باید یک تلاش جمعی کنیم که بتونیم جامعه رو به سمت پیشرفت ببریم یعنی همراه با رشد علمی جامعه باید مبارزه رو هم ادامه بدیم و نگذاریم که این حکومت جلوی رشدمون رو بگیره چون با پیش رفتن زمان مشخص می شه که این حکومت شبیه حکومت طالبان می شه به خصوص در رابطه با زنان و کارهایی که انجام می دن و همینطور رفتارشون دررابطه با هنر و مسائل اقتصادی و دموکراسی.
پس ما به جز بالا بردن سطح فرهنگی جامعه به یک مبارزه ی جمعی در مدت زمان احتیاج داریم.

تفنگت را زمین بگذار گفت...

سلام به نظر من باید تکلیفمان روشن شود که ایا خواست رهبران خواست ما هم هست یا نه. وقتی اینو فهمیدیم میتونیم یه کاری کنیم یا یه کاری کنیم که خواست ما خواست رهبرانمون بشه چون الان میرحسین میاد میگه جهوری اســـلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. واقعا خوب ما اینو نمیخوایم.

تفنگت را زمین بگذار گفت...

سلام به نظر من باید تکلیفمان روشن شود که ایا خواست رهبران خواست ما هم هست یا نه. وقتی اینو فهمیدیم میتونیم یه کاری کنیم یا یه کاری کنیم که خواست ما خواست رهبرانمون بشه چون الان میرحسین میاد میگه جهوری اســـلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. واقعا خوب ما اینو نمیخوایم. باید اول خودمون با رهبرامون کنار بیایم بعد میشه یه کاری کرد بعدم همون استراتژی گفتمان و گسترش اگاهی ها بهترین راهه و تو دراز مدت جواب میده.

تفنگت را زمین بگذار

آراد گفت...

سلام
بسیار قابل تامل بود
بنده بسیار کوچک تر از آنم که به خودم اجازه بدهم بایدی به این متن اضافه کنم .
ولی یک نکته از مطلبتان بسیار توجهم را جلب کرد !
آنجا که فرمودید شاید با پیروز شدن این تغییر چیزی تغییر نمیکرد !
ولی یادمان باشد در میان این همه بی اعتمادی خیلی ها دارند راه را کج می روند و از اسلام زده میشوند !
اگر تلاشمان بر این است که اندیشه سازی کنیم بهتر است در زمینه ای باشد تا اندیشه هارا به بهترین مسیر دعوت کند .
پاینده باشید

صالح گفت...

درود
به قول اخوان ثالث در جواب خامنه اي نسبت به دعوت از حضور او در بدنه انقلابي آن زمان كه پس از سرنگوني شاه به قدرت رسيده بود (كه گفته بود) : ما هميشه بر زوريم نه با زور
هميشه تاريخ زور وجود داره ، اما مهم اينه كه ما هميشه بر زور باشيم نه با زور . . .
قرار نيست با كشتن دو، سه و يا صد نفر آدم ديگه دنيا گلستان بشه . . .
هر وقت يا گرفتيم براي شكممون، براي بيكاري، براي گراني هزينه هاي تحصيل و . . . به خيابونها بريزيم و اعتراض كنيم اونوقته كه به بلوغ سياسي رسيديم.(نه اينكه ما حافظ منافع دستغيب و كروبي و موسوي و . . . باشيم)

روزبه گفت...

درود به شما دوست گرامی ، کفتنی است که به موضوع خوبی پرداخت و درذیل اون باب مسادلی را گشودی که هر کدومشون میتونن حاوی یک مثنوی هفتاد من از گفته ها باشند ، نخستین موضوعی که دیدم تاکید زیاد شده بود به رهبری "فردی " بود در حقیقت فرقی نمیکنه که رهبر خوب باشه یا بد باشه یک جامعه بد با یک رهبر خوب درست نمیشه ! این یک واقعیت هست یا حتا با یک دولت خوب ،به طور کلی هیچ اصلاحی از بالا نتیجه نداشته و نخواهد داشت این پیام مستتر موسوی است وقتی که همه رو رهبر جنبش میدونه ، باید از قائده هرم اصلاح شروع درست همونجایی که میفرمایید هر کسی باید از خودش شروع کنه ، درست همونطوری که موسوی میگه هر فرد یک رسانه ! اما این اصلاحات از پایین به اصطلاح ممکن زمان بر باشه و الزاما سیاسی هم نیست در واقع ، ما در راه رسیدن به مدرنیسم و گذر از سنت صد و اندی سال تلاش متشکل کردیم ، در این راه اصلاحات از بالای به صورت فردی (رضا شاه ) رو دیدیم ، یا اصلاحات توسط نوابغ رو تو مشروطه هم دیدیم و در انقلاب هم که تکیه بر دین فروشان و دین برای حکومت رو چشیدیم . ما از گذشته باید درس بگیریم این اول درس ما در راه اصلاحات از خودمون ، اما قبل از هر درسی و راه حلی نخست باید حوزه اشکالات را شناسایی کنیم ما اگه شناخت دقیقی از اشکالات نداشته باشیم تا مشکل رو کامل نشناسیم طبعا همونطوری که قالب کلی پست شما هم بود امکان دوا کردن درد نیست . مشکل ما یک مشکل هویتی است ، ابتدا در حوزه فرهنگ و اجتماع و بعد در حوزه های اقتصاد و بعد تازه میرسه به سیاست . ما باید قبول کنیم که ملت دروغگویی هستیم ، احمدی نژاد ماحصل جامعه ایی راست گو که نیست محصول همین اجتماع هست ما به شدت منفعت طلب و شخص محور هستیم که اگه نبودیم یک روز این وضع رو تحمل نمی کردم ، ما بسیار ایرادات هویتی داریم و ابتدا به ساکن در گام اول باید این رو قبول کنیم که مشکل داریم و راه حل مشکل رو بعد پیدا می کنیم ولی طرح سئوال نیمی از جواب هست ! به نظر من این حرف کاملا گویا است ما باید مراقب باشیم که سهوا خاک در چشم مردم نپاشیم و توده هایی که کمتر از خودمون (هر کس به وسع خودش ) دارای اطلاعات و تحلیل رو به اشتباه نبریم ، ما تا زمانی که تبدیل به انسانی که هیچ قیمی نمی خواد تا زنده بمونه و زندگی میکنه با عقل خودش ، هیچ پلیس آسمونیه نمی خواد برای اینکه دزدی نکنه یا گناه هر چی هست نکنه ، ما تا زمانی که خودانتقاد نباشیم و انتقاد رو و خود انتقادی رو نهادینه نکنیم تا زمانی که به خاطر تلخی یا هر دلیل دیگه ای تاریخ گریز باشیم ، تا زمانی که اهل رشا و ارتشا و سود شخصی ، قانون گریز ، حیله گر و .... هیچ گره از گره های ما در هیچ زمینه ایی باز نمی شه بنابراین من اطلاع رسانی را فقط با اطلاع رسانی سیاسی معادل نمی دونم ما باید اگه مشکلات و اولویت حل اونها و اینکه از پایین باید باشه به بالا را خودمون دریافتیم و خردمون تایید کرد که درسته می بایست ابتدا این نظریه رو که مشکل فرهنگی رو حل کنیم بعد به فکر چیزهایی دیگه باشیم تبلیغ کرده و اطلاع رسانی کنیم و مرحله به مرحله پیش بریم بر هر ملت و قومی کسانی حکومت میکنند که لیاقت اون قوم هستند و متاسفانه احمدی نژاد امروز لیافت ما است و اگر لایقش نبودیم یک دقیقه تحملش نمی کردیم با تانک و توپ و .. نمی شد جلومون رو گرفت ، بله مشکل هویتی است هویت ما سنتی است تا زمانی که مشکلات هویتی را مقدم ندونیم و به فکر ناجی ، چه با اسب سپید چه از ته چاهی باشیم ! هیچ مشکلی حل نمیشه . کلید رنسانس ایرانی ، بازگشت به خرده . مشکل به این شکل در نهایت حل میشه با ارجاع به خرد و خرد جمعی . ممنونم از بحث جالبی که داشتی و اگه نکته ایی خاطرم اومد که نگفتم بازمیگردم . موقتا بدرود ...

ناشناس گفت...

در گذرگاهی تنگ
چون گلوگاه حیات
می درد خلوت شب نور چراغ ،
می خزد ماه به سوی رگ باغ
سردی شب ،
همه ی زنجره ها کرده خموش
و سپیدار سیاه
در سکوتی سنگین
صبح را منتظر است
دیر وقتیست که در کوچه ی ما
دست تقدیر زمان
همه ی پنجره ها را بسته است
و در این شهر خموش
بوسه از دورترین نزدیکی ،
نغض پبوند حقوق بشر است
لاله ها داغ به دل
سر به گریبان بردند
و علفهای هرز ،
راه صد ساله به شب پیمودند
لیک در باور دلهای گرم
صبح از پشت حصاری تیره
مردی از جنس زمان
عزم این بادیه را خواهد کرد
قصه ی عشق به هم خواهد ریخت
لاله زاران بیدار ،
داغ بر دل همه خواهند سرود
نغمه ی سرخ صبوران صبوح
صبح خواهد شد
و در این وادی نمناکتر از مطلق صفر
روح عصیان زده از آتش آزادی و عشق
حوض نقاشی ها را
پر احساس شعف خواهد کرد
پر احساس هوایی تازه
باز پروار کبوترها
تیرگی های پر زاغان را
شستشو خواهد داد
و زمستان ز پی آمدن نام بهار
در سیه چال زمان خواهد مرد
مرد و زن
پیر و جوان
همه خواهند سرود
نغمه ی دلکش آزادی را
رو سیاهی زغال است که در خانه غم خواهد ماند

مبینا گفت...

سلام راستش چی میگم من باید ی ندارم چرا که این مساله باید خیلی خیلی بیشتر مورد توجه قرار بگیره سعی میکنم فکر کنم و جواب بدم

بوف کور گفت...

سلام.والا شماکه دیگه خوب می دونید که من به بحث سیاسی علاقه ندارم.اما به نظر من ما یکبار جواب بی رهبر درست حسابی انقلاب کردن و چشیدیم.که هنوزم بلانسبت در گلش موندیم...به نظر من تمام دولتمردان ما راست و چپ و اصول گرا و اصلاح طلب در واقع سر و ته یه کرباس هستند.هر کدومشون جیرشون کم بشه می شن دشمن ملت.پستهای مهم هم پاس کاری بین خودشونه چه ما راضی باشیم چه نباشیم یه بازی بزرگه ما همه سیاهی لشکریم...

MIMZ گفت...

سلام دوست عزيز
با تمامِ نكاتی كه به آن اشاره كرديد،كاملاً موافقم!
به علاوه بايد ياد بگيريم كه به جایِ سياه و سپيد ديدنِ شرايط و آدم ها و فرشته و شيطان درست كردن از آنها و مقدس سازی هايمان از يك آدمِ خاكی دست برداريم
ما هميشه صفر (سياه) و صد(سفيد) ديديم،كاش خاكستری را نيز جدی بگيريم!
پاينده باشيد!

رضا رئیسی گفت...

سلام. به نکته های خوبی اشاره کردی. ما باید یاد بگیریم که جحنبش سبز یک فرآیند اصلاحی است و هرگونه تندروی در کلیت تامین کنندگی عمومی و نفع آور را برای ملت نخواهد داشت در ثانی حب و بغض و کینه جوئی را برای خارج شدن از دایره تسلسل بیهوده بکنار بگذاریم و پیروزی جنبش را پیروزی همه ایرانیان بدانیم صبر و استقامت و آگاهی بخشی رمز پیروزی ما است .موفق باشی

نگین گفت...

سلام !
اون موقع که نیومدم به خاطر این بود که شما اشتباهی آدرس اون وبلاگ قبلیتو که ف ی ل ت ر شده بود برام گذاشته بودی و من نتونستم بیام

نگین گفت...

به نظر من کلا این حرکت جنبش مفید بود . حالا چه نتایجی داشت چه نداشت !
حداقلش این بود مردم رو آگاه کرد از اقدامات وحشیانه ی حکومت !
اونایی که حتی باهاش موافق بودن دیدن که چه جوری جووناشون داره میمیره و پر پر میشه !
من میگم تا یک جایی که برسسه کار خود به خود درست میشه .
چون واقعا الان دیگه وضع خیلی خرابه .
گرون شدن همه چیز ، نا امنیتی و خیلی چیزایه دیگه .
به نظر من خب نمیشه تفکر همه رو مثله هم کرد ! و نمیشه گفت یه چیز رو کامل از تو جنبش خط بزنیم . مثلا دین رو . بلکه بین تمام گزینه ها و افکار باید یه تعادل برقرار کرد و این هم نیاز به رهبر داره پس نقشه رهبر هم نمیشه نادیده گرفت !
چیزی به ذهنم نمیرسه دیگه . این نظرای من بودش

مهدیه گفت...

سلام همکار گرامی
مطلبتون رو دیروز خونده بودم و داشتم در موردش فکر میکردم .از نظر من اگر امروز بخوایم کشوری پیشرفته که شایسته ی نام اسلام باشه داشته باشیم تنها راه چاره فقط در اصلاحه نه انقلاب کردن
باید بپذیریم که سران مملکت مادر کنار خوبیهایی که دارند بدیهای فاحشی هم دارند که باید انتقاد پذیر باشند و عیوبشون رو اصلاح کنند و این نکته رو در نظر داشته باشیم که الان با این که 30 سال از عمر انقلابمون میگذره هنوز نتونستیم خودمون رو کامل پیدا کنیم چه برسه به اینکه به فکر انقلابی مجدد باشیم که از نظر من انقلاب مجدد به نابودی کشور یا حداقل عقب ماندگی اون منجر میشه .همیشه سعی کردم در اتفاقاتی که در این مدت در کشور گذشت بیطرفانه قضاوت کنم به خاطر همین خود من به شخصه نسبت به کسی تعصب ندارم هیچ کس هم بد مطلق نمیدونم و فکر میکنم که اینن چند جناح و دسته شدن لازم نیست اگر همه ی این گروهها و جریانات در کنار هم باشند مسلما با اتحادشون میتونند حرکتهای بهتر و موثرتری برای کشورمون انجام بدن .
موفق باشید.

جنبش انقلابی سبز خوزستان گفت...

سلام دوست عزیز.
اول ما باید تکلیف خودمونو با خودمون مشخص کنیم و ببینیم و هدف اصلی ما چی هست ما زمانی که بدانیم خواسته هایمان و آرمانهایمان چه هست خیلی راحت میتوانیم در راه آزادی قدم بر داریم چون به وضوح معنی آزادی را درک میکنیم و برای به دست آوردن خواسته هایمان یه لحظه هم دریغ نمیکنیم .وبرای اینکه الان چه کنیم که از وضع در بیاییم بهتر است که به فکر متشکل شدن باشیم با نشستن و منتظر بقیه ماندن کار به جایی نمیرسد .
ما در این زمینه و برای راهکار در بیلوکس مسنجر هر شب در روم آزاد اندیشان به گفتگو میپردازیم خوشحال میشیم شما و بقیه دوستان هم به جمع ما بپیوندین .
لینک دانلود بیلوکس مسنجر

http://beyluxe-messenger.mihanblog.com/

مسلخ سکوت گفت...

سلام دوست عزیز
از توجه شما بسیار سپاسگزارم.
خیلی خوشحال شدم که یکی از لینکهای شما هستم، قصور بنده را ببخشید در اسرع وقت آدرس شما را در وبلاگم قرار خواهم داد. در ارتباط با موضوعی که همفکری خواستید هر چه در توانم باشد، کوتاهی نخواهم کرد.
پایدار باشید.

علی گفت...

سلام دوسیت عزیز.متنتو خونئم.جالب بود.
باید خدمتت عرض کنم مهمترین کاری که ماباید انجام بدیم اگاه کردم افرادی که در خواب غفلت فرو رفته اند ومتاسفانه جمعیت زیادی از کشورمان رو تشکیل میده.
درمورد میرحسین موسوی باید بگم خدمتی که میرحسین به کردم ایران کرد هیچ کس نکرد.موسوی بود که پایه های نظامو سست کرد...
درمورد جنبش سبزم باید بگم به موفقیتهای فراوان و دست اوردهای ارزشمندی رسیده بود.به نتیجه رسیدن جنبش که فقط معنیش تعویض حکومت نیست.....

omid گفت...

با درود.
متاسفانه امروز ما باید یک طرفی باشیم و هیچ حد وسطی در این بین وجود ندارد . یا طرفدار یا مخالف .
من در جریان انتخابات خرداد با تنی چند از دوستان در باغ فشم مشغول جوجه کباب کردن بودم و خوشبختانه نه طرفدار کسی بودم و نه مخالف .ولی واقعا حوادث بعد از انتخابات برای من دردناک بود. اگر مبنای کلی جوامع بشری در کشورهای دنیا را ملاک قرار دهیم رژیم ایران نه ان دیکتاتوری است که جنبش سبز ادعا می کند نه ان دموکراسی که همه مردم جهان هنوز خوابش را می بینند .به نظر من ورود مخالفان اسلام در بین این جنبش و شعارهای وارداتی وضد فلسطینی باعث شد اکثر طرفداران ان جنبش از ان روی گردانند. همانطور که در عاشورا دیدیم تعداد این مخالفان به حدود دوهزار نفر کاهش یافت .

واگویه گفت...

بزرگترین مانع در رسیدن به اهداف دموکراتیک برای جامعه ای با مشخصات و مختصات فرهنگی و اجتماعی ایران نبود حد وسط "رفتاری" و هم " احساس گرایی " مفرط است. از همین رو " دموکراسی " در پیشینه تاریخی ما همیشه نقش ابزاری داشته و در کوتاه مدت تبدیل به یک موجودیت خود محور و گروهی شده است.
پس تا " اعتدال " و " خردورزی " در جامعه ای نهادینه نشود " دموکراسی " نمی تواند خودش را از عارضه " هرج و مرج " گرایی و " آنارشی " مصون نگاه دارد

دانـتـه گفت...

با نـام خـداوندی که آفریـد...
دوست گرامی؛
سخن حقـی گفتیـد و دعـوت مردم به همین تک رهبری و نقل سخـن میرحسین خود ارزشمند است ولیکن نباید فراموش کنیـم که از همین فضای مناسب برای تبلیـغ چه بسیـار غربیـان سوءاستفـاده نموده انـد و در حـال تزریـق افکاری در اذهـان مردممـان هستند که تمـامی اهداف مورد نظـر جنبش مردمـی مـان را تعویض می کنـد و جـای آن افکـاری قرار می دهـد که مـا را از رنسانسی ایرانی-اسلامی به همان رنسانس فضاحت بار غربی می رسـانـد. امیـد که این نکته هم در ذهـن دوستـان برای ارائـه ی طرح های چه باید کـرد مورد توجه قرار گیرد.
همواره روشنگر و حقیقت جو باشیـد.

کوروش آریامن گفت...

درود دوست عزیز ببخشید که یه مقدار دیر به شما سر زدم
من با نظرات شما موافقم وظیفه ی ما در این دوره ی زمانی بیداری مردم است. باید با رفتارمان با دیگران به آنها احترام به عفیده ی یک دیگر را بیاموزیم .تا فضای جامعه به گونه ای نباشد که همه به اندیشه یک دیگر احترام بگذارند نمی توانیم رو به دموکراسی فدم برداریم.
ما باید کاری کنیم تا مردم به این نتیجه برسند که این گونه روش حکومت داری به نفعشان نیست آن موقع است که خود حکومت ناچار به عقب نشینی است

کوروش آریامن گفت...

با سلامی دوباره
در مورد نامه علی مطهری به احمدی نژاد چیزی شنیده اید؟
نامه جالبی است در یک مطلب در وبلاگ به این موضوع پرداخته ام اگر ما را قابل می دونید بهمون سر بزنین

فونيكس گفت...

سلام
به نظر من تا جامعه آمادگي پذيرش حكومتي دموكراتيك
را نداشته باشد هر حركت انقلابي به انحراف كشيده خواهد شد
همونطور كه خودتون گفتيد مثل انقلاب 57
تا وقتي مردمي هستند كه افراطي گري را بر ميانه روي ترجيح مي دهند
تا وقتي كه گوش مردم از شعار هاي دروغ لذت مي برد
تا وقتي آگاهي در جامعه كمرنگ است هر انتقادي خيانت، و هر حركتي از سوي بيگانه تعبير مي شود
بايد ابتدا آگاه سازي در جامعه انجام شود تا مردم پي به حقيقت ببرند
عبرت از اشتباهات گذشته تنها با مطالعه و تفكر بدست مي آيد
بايد كساني را كوركورانه مطيع هستند و در راه سركوب ملت ايران چرخ دنده هاي اين ماشين هستند را آگاه كرد و در غير اين صورت آنها را طرد كرد تا پي به اشتباهات خود ببرند وگرنه كساني كه در بالادست هستند به دليل منافع خويش هيچ وقت اصلاح نخواهند شد
همين تبادل نطرات و بحث و بيان افكار مي تواند گام مهمي در رسيدن به آگاهي باشد
اگر انسان خود را مقيد به اين كند كه به عقايد ديگران احترام گذاشته و اين عقايد را بشنود خيلي زودتر مي تواند راه راست را پيدا كند
و اگر جامعه اي داشته باشيم كه همه اقشار ملت بتوانند به راحتي حرفشان را بزنند و به هر مسئولي انتقاد كنند راه فساد و خيانت بسته مي شود
تشكر مي كنم از شما كه اين فضا را ايجاد كرديد تا تعدادي از نفرات جامعه بتوانند نظرات خود را بيان كنند و ار همه كساني كه نظرشون را گفتند با هر تفكري تشكر مي كنم

رها گفت...

سلام دوست عزیز . از حضورتون خیلی خوشحال شدم چون با فیلتر شدن های مکرر همگی مان ، شما رو گم کرده بودم تا امروز که کامنت شما رو دیدم . آدرستون رو هم اصلاح کردم . ممنون .

tarashbashi گفت...

بحث داغ و لب سوز و جگر سوز و گردن آویز کننده‌ی امسال و پارسال، انتخابات ریاست جمهوری ایران است و این رشته‌ هم چنان سر دراز دارد. در جریان کودتایی که - در بیشتر کشورها به وقوع می پیوندد- اتفاق افتاده‌ است، حضرتی از میان حضرات کاندید شده‌ به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب شد و به کلی در طی صد سال اخیر سر بیشتر ایرانیان را پایین انداخت. مخصوصا زمانی که به کشوری عزیمت می فرماید؛ من یکی از کلام زیبا و هجویات و هزلیات ایشان استفاده‌ی مفید می برم.
اما تصور کنید...
تصور کنید الان آیت الله کروبی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو رو حرکت می کرد، آیا از دروغ پردازی های محمد خاتمی بهتر می توانست مردم را سرگرم نماید.؟ آیا جامعه‌ی مدنی و مدینه‌ی فاضله‌ی که ایشان نوید آن را می داد، ایشان بهتر می تواند چنین سرابی درست کند؟ آیا غیر از این است که ایشان در طرف راست مقام ولایت فقیه‌ آیة خدا جناب خامنه‌ای می نشست و تسبیح به دست ستایش گوی ولایت و فقاهت ایشان می شد؟
یا اینکه،
تصور کنید الان مهندس موسوی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو حرکت می کرد؟ آیا وضعیت حقوق بشر رو به افق روشنی حرکت می کرد؟ یا اینکه به خاطر مقابله با برنامه‌های وی، و به خاطر بی عرضه‌ نشان دادن وی در امور کشورداری، اخلال در برنامه‌هایش روا نمی دیدند؟ آیا ایران به همان درد دوران خاتمی گرفتار نمی شد، دورانی به نام قتل های زنجیره‌ای، مسائل کوی دانشگاه و غیره‌..
واقعیت اینست که این کشور یک کشور میلیتاریستی است که فرماندهان سپاه آن را می چرخاند و سرمایه‌های سپاه حرف اول در چرخه‌ی کشورداری بازی می کند. و کسانی همچون خامنه‌ای به عنوان مجری و جهت دهنده‌ی سیاست های آن ها، به صورت عروسک خیمه‌ شب بازی نقشی کارا و دیکتاتورمنشانه بازی می کند. کشوری که نهادهای خرد‌ و کلانش برگرفته‌ از حضور دین و ایده‌های یک فرد بیابانگرد به نام محمد و سلاخی بازی های علی و مظلومیت نمایی های حسین باشد و بهترین برنامه‌های آتیه‌ی کشور در دست میستر تایم(امام زمان) باشد، کشوری که در آن بیشترین نام کودکان اسم های عربی و برگرفته‌ از دین باشد و در واقع دچار آسمیلاسیون کامل شده‌ باشد، کشوری که کسانی به نام آخوند با طی کردن مدارج حوزه‌ به عنوان کارشناسان اقتصاد و فلسفه‌ و آموزش و فرهنگ و نوابغ هسته‌ای ایفای نقش می کنند. چگونه می توان جیب های مالامال از پول های کلان و سرمایه‌گذاری های خارجی آن ها را کنترل کرد، در حالی که نام هایی هم چون صدور انقلاب و تبلیغ تشیع را بر این پروژه‌ها گذارده‌اند. باندهای شهرام ناظری و رفیق دوست و مرتضی خامنه‌ای و ده‌ها باند کوچک و بزرگ، هر یک به نوعی و با نامی جداگانه سعی در غارت و چپاول کشور را دارند و همیشه‌ به مردم نوید ظهور امام زمان(میستر تایم) را، به عنوان امید به آینده‌ و خرافات در دل جوانان می کارند.
هدف حضور کروبی و موسوی و یا احمدی نژاد ها نیست، این مهره‌ها همگی در جهت سیاست های ولایت فقیه‌ حرکت می کنند و تنها دغدغه‌ی آن ها جنگ قدرت است، نه کمک به مردم له شده‌ در زیر فشار تورم و گرانی.
سلب آزادی، پایمال کردن حقوق اولیه‌ی انسان ها، نبود آزادی پس ازبیان، زندان بزرگ خبرنگاران و وب نگاران، اعتیاد به مواد مخدر، از شاخص های بارز این مملکت آخوند زده‌ است.
ایجاد یک دگردیسی و رنسانس فراگیر لازم است که خانه‌ی از پای بست ویرانه را به کاخ بلندبالایی با انواع فضایل تبدیل کرد.
کلام آخر اینکه کروبی همان خامنه‌ایست، موسوی همان خامنه‌ایست، احمدی نژاد همان خامنه‌ایست، اما شرایط به هر کدام نقشی داده‌ است که ناچار باید اجرا کنند.

tarashbashi گفت...

درود
بحث داغ و لب سوز و جگر سوز و گردن آویز کننده‌ی امسال و پارسال، انتخابات ریاست جمهوری ایران است و این رشته‌ هم چنان سر دراز دارد. در جریان کودتایی که - در بیشتر کشورها به وقوع می پیوندد- اتفاق افتاده‌ است، حضرتی از میان حضرات کاندید شده‌ به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب شد و به کلی در طی صد سال اخیر سر بیشتر ایرانیان را پایین انداخت. مخصوصا زمانی که به کشوری عزیمت می فرماید؛ من یکی از کلام زیبا و هجویات و هزلیات ایشان استفاده‌ی مفید می برم.
اما تصور کنید...
تصور کنید الان آیت الله کروبی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو رو حرکت می کرد، آیا از دروغ پردازی های محمد خاتمی بهتر می توانست مردم را سرگرم نماید.؟ آیا جامعه‌ی مدنی و مدینه‌ی فاضله‌ی که ایشان نوید آن را می داد، ایشان بهتر می تواند چنین سرابی درست کند؟ آیا غیر از این است که ایشان در طرف راست مقام ولایت فقیه‌ آیة خدا جناب خامنه‌ای می نشست و تسبیح به دست ستایش گوی ولایت و فقاهت ایشان می شد؟
یا اینکه،
تصور کنید الان مهندس موسوی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو حرکت می کرد؟ آیا وضعیت حقوق بشر رو به افق روشنی حرکت می کرد؟ یا اینکه به خاطر مقابله با برنامه‌های وی، و به خاطر بی عرضه‌ نشان دادن وی در امور کشورداری، اخلال در برنامه‌هایش روا نمی دیدند؟ آیا ایران به همان درد دوران خاتمی گرفتار نمی شد، دورانی به نام قتل های زنجیره‌ای، مسائل کوی دانشگاه و غیره‌..
واقعیت اینست که این کشور یک کشور میلیتاریستی است که فرماندهان سپاه آن را می چرخاند و سرمایه‌های سپاه حرف اول در چرخه‌ی کشورداری بازی می کند. و کسانی همچون خامنه‌ای به عنوان مجری و جهت دهنده‌ی سیاست های آن ها، به صورت عروسک خیمه‌ شب بازی نقشی کارا و دیکتاتورمنشانه بازی می کند. کشوری که نهادهای خرد‌ و کلانش برگرفته‌ از حضور دین و ایده‌های یک فرد بیابانگرد به نام محمد و سلاخی بازی های علی و مظلومیت نمایی های حسین باشد و بهترین برنامه‌های آتیه‌ی کشور در دست میستر تایم(امام زمان) باشد، کشوری که در آن بیشترین نام کودکان اسم های عربی و برگرفته‌ از دین باشد و در واقع دچار آسمیلاسیون کامل شده‌ باشد، کشوری که کسانی به نام آخوند با طی کردن مدارج حوزه‌ به عنوان کارشناسان اقتصاد و فلسفه‌ و آموزش و فرهنگ و نوابغ هسته‌ای ایفای نقش می کنند. چگونه می توان جیب های مالامال از پول های کلان و سرمایه‌گذاری های خارجی آن ها را کنترل کرد، در حالی که نام هایی هم چون صدور انقلاب و تبلیغ تشیع را بر این پروژه‌ها گذارده‌اند. باندهای شهرام ناظری و رفیق دوست و مرتضی خامنه‌ای و ده‌ها باند کوچک و بزرگ، هر یک به نوعی و با نامی جداگانه سعی در غارت و چپاول کشور را دارند و همیشه‌ به مردم نوید ظهور امام زمان(میستر تایم) را، به عنوان امید به آینده‌ و خرافات در دل جوانان می کارند.

tarashbashi گفت...

درود
بحث داغ و لب سوز و جگر سوز و گردن آویز کننده‌ی امسال و پارسال، انتخابات ریاست جمهوری ایران است و این رشته‌ هم چنان سر دراز دارد. در جریان کودتایی که - در بیشتر کشورها به وقوع می پیوندد- اتفاق افتاده‌ است، حضرتی از میان حضرات کاندید شده‌ به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب شد و به کلی در طی صد سال اخیر سر بیشتر ایرانیان را پایین انداخت. مخصوصا زمانی که به کشوری عزیمت می فرماید؛ من یکی از کلام زیبا و هجویات و هزلیات ایشان استفاده‌ی مفید می برم.
اما تصور کنید...
تصور کنید الان آیت الله کروبی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو رو حرکت می کرد، آیا از دروغ پردازی های محمد خاتمی بهتر می توانست مردم را سرگرم نماید.؟ آیا جامعه‌ی مدنی و مدینه‌ی فاضله‌ی که ایشان نوید آن را می داد، ایشان بهتر می تواند چنین سرابی درست کند؟ آیا غیر از این است که ایشان در طرف راست مقام ولایت فقیه‌ آیة خدا جناب خامنه‌ای می نشست و تسبیح به دست ستایش گوی ولایت و فقاهت ایشان می شد؟
یا اینکه،
تصور کنید الان مهندس موسوی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو حرکت می کرد؟ آیا وضعیت حقوق بشر رو به افق روشنی حرکت می کرد؟ یا اینکه به خاطر مقابله با برنامه‌های وی، و به خاطر بی عرضه‌ نشان دادن وی در امور کشورداری، اخلال در برنامه‌هایش روا نمی دیدند؟ آیا ایران به همان درد دوران خاتمی گرفتار نمی شد، دورانی به نام قتل های زنجیره‌ای، مسائل کوی دانشگاه و غیره‌..
واقعیت اینست که این کشور یک کشور میلیتاریستی است که فرماندهان سپاه آن را می چرخاند و سرمایه‌های سپاه حرف اول در چرخه‌ی کشورداری بازی می کند. و کسانی همچون خامنه‌ای به عنوان مجری و جهت دهنده‌ی سیاست های آن ها، به صورت عروسک خیمه‌ شب بازی نقشی کارا و دیکتاتورمنشانه بازی می کند. کشوری که نهادهای خرد‌ و کلانش برگرفته‌ از حضور دین و ایده‌های یک فرد بیابانگرد به نام محمد و سلاخی بازی های علی و مظلومیت نمایی های حسین باشد و بهترین برنامه‌های آتیه‌ی کشور در دست میستر تایم(امام زمان) باشد، کشوری که در آن بیشترین نام کودکان اسم های عربی و برگرفته‌ از دین باشد و در واقع دچار آسمیلاسیون کامل شده‌ باشد، کشوری که کسانی به نام آخوند با طی کردن مدارج حوزه‌ به عنوان کارشناسان اقتصاد و فلسفه‌ و آموزش و فرهنگ و نوابغ هسته‌ای ایفای نقش می کنند. چگونه می توان جیب های مالامال از پول های کلان و سرمایه‌گذاری های خارجی آن ها را کنترل کرد، در حالی که نام هایی هم چون صدور انقلاب و تبلیغ تشیع را بر این پروژه‌ها گذارده‌اند. باندهای شهرام ناظری و رفیق دوست و مرتضی خامنه‌ای و ده‌ها باند کوچک و بزرگ، هر یک به نوعی و با نامی جداگانه سعی در غارت و چپاول کشور را دارند و همیشه‌ به مردم نوید ظهور امام زمان(میستر تایم) را، به عنوان امید به آینده‌ و خرافات در دل جوانان می کارند.

tarashbashi گفت...

درود
بحث داغ و لب سوز و جگر سوز و گردن آویز کننده‌ی امسال و پارسال، انتخابات ریاست جمهوری ایران است و این رشته‌ هم چنان سر دراز دارد. در جریان کودتایی که - در بیشتر کشورها به وقوع می پیوندد- اتفاق افتاده‌ است، حضرتی از میان حضرات کاندید شده‌ به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب شد و به کلی در طی صد سال اخیر سر بیشتر ایرانیان را پایین انداخت. مخصوصا زمانی که به کشوری عزیمت می فرماید؛ من یکی از کلام زیبا و هجویات و هزلیات ایشان استفاده‌ی مفید می برم.
اما تصور کنید...
تصور کنید الان آیت الله کروبی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو رو حرکت می کرد، آیا از دروغ پردازی های محمد خاتمی بهتر می توانست مردم را سرگرم نماید.؟ آیا جامعه‌ی مدنی و مدینه‌ی فاضله‌ی که ایشان نوید آن را می داد، ایشان بهتر می تواند چنین سرابی درست کند؟ آیا غیر از این است که ایشان در طرف راست مقام ولایت فقیه‌ آیة خدا جناب خامنه‌ای می نشست و تسبیح به دست ستایش گوی ولایت و فقاهت ایشان می شد؟
یا اینکه،
تصور کنید الان مهندس موسوی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو حرکت می کرد؟ آیا وضعیت حقوق بشر رو به افق روشنی حرکت می کرد؟ یا اینکه به خاطر مقابله با برنامه‌های وی، و به خاطر بی عرضه‌ نشان دادن وی در امور کشورداری، اخلال در برنامه‌هایش روا نمی دیدند؟ آیا ایران به همان درد دوران خاتمی گرفتار نمی شد، دورانی به نام قتل های زنجیره‌ای، مسائل کوی دانشگاه و غیره‌..
واقعیت اینست که این کشور یک کشور میلیتاریستی است که فرماندهان سپاه آن را می چرخاند و سرمایه‌های سپاه حرف اول در چرخه‌ی کشورداری بازی می کند. و کسانی همچون خامنه‌ای به عنوان مجری و جهت دهنده‌ی سیاست های آن ها، به صورت عروسک خیمه‌ شب بازی نقشی کارا و دیکتاتورمنشانه بازی می کند. کشوری که نهادهای خرد‌ و کلانش برگرفته‌ از حضور دین و ایده‌های یک فرد بیابانگرد به نام محمد و سلاخی بازی های علی و مظلومیت نمایی های حسین باشد و بهترین برنامه‌های آتیه‌ی کشور در دست میستر تایم(امام زمان) باشد، کشوری که در آن بیشترین نام کودکان اسم های عربی و برگرفته‌ از دین باشد و در واقع دچار آسمیلاسیون کامل شده‌ باشد، کشوری که کسانی به نام آخوند با طی کردن مدارج حوزه‌ به عنوان کارشناسان اقتصاد و فلسفه‌ و آموزش و فرهنگ و نوابغ هسته‌ای ایفای نقش می کنند. چگونه می توان جیب های مالامال از پول های کلان و سرمایه‌گذاری های خارجی آن ها را کنترل کرد، در حالی که نام هایی هم چون صدور انقلاب و تبلیغ تشیع را بر این پروژه‌ها گذارده‌اند. باندهای شهرام ناظری و رفیق دوست و مرتضی خامنه‌ای و ده‌ها باند کوچک و بزرگ، هر یک به نوعی و با نامی جداگانه سعی در غارت و چپاول کشور را دارند و همیشه‌ به مردم نوید ظهور امام زمان(میستر تایم) را، به عنوان امید به آینده‌ و خرافات در دل جوانان می کارند.

tarashbashi گفت...

درود
بحث داغ و لب سوز و جگر سوز و گردن آویز کننده‌ی امسال و پارسال، انتخابات ریاست جمهوری ایران است و این رشته‌ هم چنان سر دراز دارد. در جریان کودتایی که - در بیشتر کشورها به وقوع می پیوندد- اتفاق افتاده‌ است، حضرتی از میان حضرات کاندید شده‌ به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب شد و به کلی در طی صد سال اخیر سر بیشتر ایرانیان را پایین انداخت. مخصوصا زمانی که به کشوری عزیمت می فرماید؛ من یکی از کلام زیبا و هجویات و هزلیات ایشان استفاده‌ی مفید می برم.
اما تصور کنید...
تصور کنید الان آیت الله کروبی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو رو حرکت می کرد، آیا از دروغ پردازی های محمد خاتمی بهتر می توانست مردم را سرگرم نماید.؟ آیا جامعه‌ی مدنی و مدینه‌ی فاضله‌ی که ایشان نوید آن را می داد، ایشان بهتر می تواند چنین سرابی درست کند؟ آیا غیر از این است که ایشان در طرف راست مقام ولایت فقیه‌ آیة خدا جناب خامنه‌ای می نشست و تسبیح به دست ستایش گوی ولایت و فقاهت ایشان می شد؟
یا اینکه،
تصور کنید الان مهندس موسوی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو حرکت می کرد؟ آیا وضعیت حقوق بشر رو به افق روشنی حرکت می کرد؟ یا اینکه به خاطر مقابله با برنامه‌های وی، و به خاطر بی عرضه‌ نشان دادن وی در امور کشورداری، اخلال در برنامه‌هایش روا نمی دیدند؟ آیا ایران به همان درد دوران خاتمی گرفتار نمی شد، دورانی به نام قتل های زنجیره‌ای، مسائل کوی دانشگاه و غیره‌..
واقعیت اینست که این کشور یک کشور میلیتاریستی است که فرماندهان سپاه آن را می چرخاند و سرمایه‌های سپاه حرف اول در چرخه‌ی کشورداری بازی می کند. و کسانی همچون خامنه‌ای به عنوان مجری و جهت دهنده‌ی سیاست های آن ها، به صورت عروسک خیمه‌ شب بازی نقشی کارا و دیکتاتورمنشانه بازی می کند. کشوری که نهادهای خرد‌ و کلانش برگرفته‌ از حضور دین و ایده‌های یک فرد بیابانگرد به نام محمد و سلاخی بازی های علی و مظلومیت نمایی های حسین باشد و بهترین برنامه‌های آتیه‌ی کشور در دست میستر تایم(امام زمان) باشد، کشوری که در آن بیشترین نام کودکان اسم های عربی و برگرفته‌ از دین باشد و در واقع دچار آسمیلاسیون کامل شده‌ باشد، کشوری که کسانی به نام آخوند با طی کردن مدارج حوزه‌ به عنوان کارشناسان اقتصاد و فلسفه‌ و آموزش و فرهنگ و نوابغ هسته‌ای ایفای نقش می کنند. چگونه می توان جیب های مالامال از پول های کلان و سرمایه‌گذاری های خارجی آن ها را کنترل کرد، در حالی که نام هایی هم چون صدور انقلاب و تبلیغ تشیع را بر این پروژه‌ها گذارده‌اند. باندهای شهرام ناظری و رفیق دوست و مرتضی خامنه‌ای و ده‌ها باند کوچک و بزرگ، هر یک به نوعی و با نامی جداگانه سعی در غارت و چپاول کشور را دارند و همیشه‌ به مردم نوید ظهور امام زمان(میستر تایم) را، به عنوان امید به آینده‌ و خرافات در دل جوانان می کارند.

tarashbashi گفت...

بحث داغ و لب سوز و جگر سوز و گردن آویز کننده‌ی امسال و پارسال، انتخابات ریاست جمهوری ایران است و این رشته‌ هم چنان سر دراز دارد. در جریان کودتایی که - در بیشتر کشورها به وقوع می پیوندد- اتفاق افتاده‌ است، حضرتی از میان حضرات کاندید شده‌ به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب شد و به کلی در طی صد سال اخیر سر بیشتر ایرانیان را پایین انداخت. مخصوصا زمانی که به کشوری عزیمت می فرماید؛ من یکی از کلام زیبا و هجویات و هزلیات ایشان استفاده‌ی مفید می برم.
اما تصور کنید...
تصور کنید الان آیت الله کروبی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو رو حرکت می کرد، آیا از دروغ پردازی های محمد خاتمی بهتر می توانست مردم را سرگرم نماید.؟ آیا جامعه‌ی مدنی و مدینه‌ی فاضله‌ی که ایشان نوید آن را می داد، ایشان بهتر می تواند چنین سرابی درست کند؟ آیا غیر از این است که ایشان در طرف راست مقام ولایت فقیه‌ آیة خدا جناب خامنه‌ای می نشست و تسبیح به دست ستایش گوی ولایت و فقاهت ایشان می شد؟
یا اینکه،
تصور کنید الان مهندس موسوی رئیس جمهور ایران شده‌ باشد، وضعیت ایران رو به کدامین سمت و سو حرکت می کرد؟ آیا وضعیت حقوق بشر رو به افق روشنی حرکت می کرد؟ یا اینکه به خاطر مقابله با برنامه‌های وی، و به خاطر بی عرضه‌ نشان دادن وی در امور کشورداری، اخلال در برنامه‌هایش روا نمی دیدند؟ آیا ایران به همان درد دوران خاتمی گرفتار نمی شد، دورانی به نام قتل های زنجیره‌ای، مسائل کوی دانشگاه و غیره‌..

tarashbashi گفت...

واقعیت اینست که این کشور یک کشور میلیتاریستی است که فرماندهان سپاه آن را می چرخاند و سرمایه‌های سپاه حرف اول در چرخه‌ی کشورداری بازی می کند. و کسانی همچون خامنه‌ای به عنوان مجری و جهت دهنده‌ی سیاست های آن ها، به صورت عروسک خیمه‌ شب بازی نقشی کارا و دیکتاتورمنشانه بازی می کند. کشوری که نهادهای خرد‌ و کلانش برگرفته‌ از حضور دین و ایده‌های یک فرد بیابانگرد به نام محمد و سلاخی بازی های علی و مظلومیت نمایی های حسین باشد و بهترین برنامه‌های آتیه‌ی کشور در دست میستر تایم(امام زمان) باشد، کشوری که در آن بیشترین نام کودکان اسم های عربی و برگرفته‌ از دین باشد و در واقع دچار آسمیلاسیون کامل شده‌ باشد، کشوری که کسانی به نام آخوند با طی کردن مدارج حوزه‌ به عنوان کارشناسان اقتصاد و فلسفه‌ و آموزش و فرهنگ و نوابغ هسته‌ای ایفای نقش می کنند. چگونه می توان جیب های مالامال از پول های کلان و سرمایه‌گذاری های خارجی آن ها را کنترل کرد، در حالی که نام هایی هم چون صدور انقلاب و تبلیغ تشیع را بر این پروژه‌ها گذارده‌اند. باندهای شهرام ناظری و رفیق دوست و مرتضی خامنه‌ای و ده‌ها باند کوچک و بزرگ، هر یک به نوعی و با نامی جداگانه سعی در غارت و چپاول کشور را دارند و همیشه‌ به مردم نوید ظهور امام زمان(میستر تایم) را، به عنوان امید به آینده‌ و خرافات در دل جوانان می کارند.
هدف حضور کروبی و موسوی و یا احمدی نژاد ها نیست، این مهره‌ها همگی در جهت سیاست های ولایت فقیه‌ حرکت می کنند و تنها دغدغه‌ی آن ها جنگ قدرت است، نه کمک به مردم له شده‌ در زیر فشار تورم و گرانی.....

tarashbashi گفت...

واقعیت اینست که این کشور یک کشور میلیتاریستی است که فرماندهان سپاه آن را می چرخاند و سرمایه‌های سپاه حرف اول در چرخه‌ی کشورداری بازی می کند. و کسانی همچون خامنه‌ای به عنوان مجری و جهت دهنده‌ی سیاست های آن ها، به صورت عروسک خیمه‌ شب بازی نقشی کارا و دیکتاتورمنشانه بازی می کند. کشوری که نهادهای خرد‌ و کلانش برگرفته‌ از حضور دین و ایده‌های یک فرد بیابانگرد به نام محمد و سلاخی بازی های علی و مظلومیت نمایی های حسین باشد و بهترین برنامه‌های آتیه‌ی کشور در دست میستر تایم(امام زمان) باشد، کشوری که در آن بیشترین نام کودکان اسم های عربی و برگرفته‌ از دین باشد و در واقع دچار آسمیلاسیون کامل شده‌ باشد، کشوری که کسانی به نام آخوند با طی کردن مدارج حوزه‌ به عنوان کارشناسان اقتصاد و فلسفه‌ و آموزش و فرهنگ و نوابغ هسته‌ای ایفای نقش می کنند. چگونه می توان جیب های مالامال از پول های کلان و سرمایه‌گذاری های خارجی آن ها را کنترل کرد، در حالی که نام هایی هم چون صدور انقلاب و تبلیغ تشیع را بر این پروژه‌ها گذارده‌اند. باندهای شهرام ناظری و رفیق دوست و مرتضی خامنه‌ای و ده‌ها باند کوچک و بزرگ، هر یک به نوعی و با نامی جداگانه سعی در غارت و چپاول کشور را دارند و همیشه‌ به مردم نوید ظهور امام زمان(میستر تایم) را، به عنوان امید به آینده‌ و خرافات در دل جوانان می کارند..

tarashbashi گفت...

هدف حضور کروبی و موسوی و یا احمدی نژاد ها نیست، این مهره‌ها همگی در جهت سیاست های ولایت فقیه‌ حرکت می کنند و تنها دغدغه‌ی آن ها جنگ قدرت است، نه کمک به مردم له شده‌ در زیر فشار تورم و گرانی.
سلب آزادی، پایمال کردن حقوق اولیه‌ی انسان ها، نبود آزادی پس ازبیان، زندان بزرگ خبرنگاران و وب نگاران، اعتیاد به مواد مخدر، از شاخص های بارز این مملکت آخوند زده‌ است.
ایجاد یک دگردیسی و رنسانس فراگیر لازم است که خانه‌ی از پای بست ویرانه را به کاخ بلندبالایی با انواع فضایل تبدیل کرد.
کلام آخر اینکه کروبی همان خامنه‌ایست، موسوی همان خامنه‌ایست، احمدی نژاد همان خامنه‌ایست، اما شرایط به هر کدام نقشی داده‌ است که ناچار باید اجرا کنند.

tarashbashi گفت...

امیدوارم بتوانی یک جمع بندی از این کامنت ها را جمع آوری و منتشر کنی..
بدرود..

ناشناس گفت...

جنبش سبز و مردم شکست نخورده اند؛ شرایط امروزمان سخت است اما حتی بهتر از زمانی است که مثلاً دولت را در دست می گرفتیم؛ به زمان اجازه دهید آن گاه نتایج آن عیان می شود.

بارون خانوم گفت...

سلام.
بعد از این یک سال که به پشت سر نگاه می کنم،من هم مثل شما شکست نمی بینم.این یک سال و حالا یک سال و سه ماه ، با همه درد و رنجی که داشت جوانه زدن و قد کشیدن جامعه را به همراه داشت.روحهایی که بزرگ شد و درک کرد،آدمهایی که به خود آمدند و از بی راهه شان بازگشتند و ما،نسل سومی که در طی این تغییر آگاه تر شدیم و بیدار نسبت به محیط اطرافمان.
و حکومتی که هرچه گذشت،بیشتر از چهره زشت و منفورش پرده برافتاد.
اما با همه اینها،من تکلیفم حداکثر با نیمی از جامعه ایران مشخص است و همراهیشان را احساس میکنم.در همین خانه های مجازی،در همین بحثهای کوتاه تاکسی و خیابان و اداره جات.تکلیف با آن عده که می دانند و میبینند اما از ترس، سر در لاک خود برده اند و کم کم به این شرایط هم خو می کنند و عادت چیست؟
این ماجرای بی خیالی و بی تفاوتی مثل ویروسی است که هر روز بر تعداد مبتلایانش افزوده میشود و پیر و جوان هم نمیشناسد.

شور و شعور و شرف گفت...

در كلیت شما به نظر من درد را نشناخته اید .. دقیق و مستدل محل و مكان و میزان درد را نمی دانید ..
تحلیل و نظرتان در باره « انقلاب « ۵۷ ناقص و یكسویه و سطحی ست
این جبش سبز در بدنه و راس اختلاف زیادی دارد .. كلیت اش از خود خودی ها و حافظ و سازنده دیكتاتوری شیعه اسلامی تشریف دارند ، پوزسیونی كه می خواهد اپوزسیون شود ... درد و معضل جامعه ایران و ایرانی بشدت كمپلكس ، درهم و پیچیده است ..
به نظر من این چه باید كرد را بخش ، بخش كنید .. تا امكان نتیجه گیری ها و بحث های مشخصی باشد .. و گرنه هر كس می اید حرف خودش را می زند و نتیجه ای هم حاصل نمی شود ..
كسی گفته بود سازماندهی .. همین سازمان نیافتگی و سازمان گریزی .. یكی از مشكلات بزرگ جامعه ایرانی ست ..
اما قبل از همه .. نوع و شكل خاص این دیكتاتوری مذهب شیعه را باید شكافت .. نقش رهبران این « جنبش سبز « را در ساخت این دیكتاتوری باید تعیین كرد.. و ..
ارتباط هایش را با منابع مالیش تعین نمود .. همین ارتباط مالی دستگاه دیكتاتوری .. از پیچیدگی خاصی بر خور دار است ..
این جزیی از درد های راس این مافیای دیكتاتوری شیعه اسلامی است .. بسیاری و شاید همه این « ازادی « خواهان جنبش سبز حاكمیت را اسلامی نمی دانند .. و این دردی است كه به سادگی درمان ندارد ..
و ...

نورافکن گفت...

برای پیشرفت و رسیدن به دموکراسی:
1-باید تمام گروه ها به نظر دیگری احترام بگذارند
2-تمام افراد باید از تفکر انتقام جویانه و حذف کننده دوری کنند
3-باید از هم اکنون بحث و گفتگوی مسالمت آمیز و منطقی را در تمام زمینه ها بیاموزیم و تمرین کنیم
4-همه افراد باید میزان مطالعه خود را بالا ببرند و سعی کنند تا هنگامیکه در مورد موضوعی اطلاعات کافی ندارند وارد بحث نشوند
5-همه افراد باید سعی کنند تا در دام هیجانات و رفتارهای هیجانی گرفتار نشوند.
6-از تعصب بی دلیل و کورکورانه باید پرهیز شود
7-برای بحث در مورد مسائل گوناگون نباید خط قرمز و تابو در نظر گرفته شود تا حقایق آشکار گردد
8-نباید از افراد بت ساخت.در صورتیکه از جریانی حمایت می کنیم،انتقاد از سران آن جریان و گوشزد کردن اشکالات را باید از وظایف خود بدانید
9-هیچ فرد یا گروهی نباید دارای امتیازات ویژه باشد
10-در هر صورت از خشونت باید پرهیز شود
11-اگر در مورد موضوعی صاحب نظر یا مطلع نیستیم باید به اهل فن و کارشناسان آن موضوع اعتماد کنیم
12-اگر کشورهای غربی پیشرفت کردند به این خاطر بوده است که مردم آن ممالک به نخبگان خود اطمینان کرده و رهنمودهای آنها را به کار بستند، پس ما نیز باید چنین کنیم
13-برای حفظ احترام و تقدس دین،باید نهاد دین و دولت از هم تفکیک شوند
14-از خرافات و کهنه پرستی باید پرهیز نمود
15-از شعار دادن و شعار پرستی باید دوری کرد
16-...

وحيد زايري گفت...

سلام دوست عزيز
وبلاگ قبلي من فيلتر شد ! آدرس جديد من اينه :
http://golpasand1770.persianblog.ir/
اگه سري به من بزنيد خوشحال ميشم . ضمنا چون وبلاگ قبلي من فيلتر شده گفتم بهتره ببينم اصولا رفقاي قديم ميل به ادامه ي تبادل لينك دارند يا نه !‌ براي همين فعلا كسي رو لينك نكردم ! در صورت علاقه به تبادل لينك خبر بدين . مخلص شما

به نام خدای ابوذر گفت...

درووووود
البته من با شما موافقم ولی لازم است یادآور شوم جنبش ما قرار نیست ماهیت حکومت فعلی را تغییر دهد . جنبش سبز خواستار تغییر در عملکردها و تحقق یافتن قانون اساسی است . ما برای این انقلاب خون های بسیاری داده ایم . و مدیونیم . مهم ترین علت که ایران در جنگ پیروز بود فقط و فقط ایمان و امیـــــد به آینده روشن بود . قانون اساسی ما در قسمت هایی گنگ است . یا به آن عمل نمی شود. مثلا مجلس ما که قدرت استیضاح از رئیس جمهور را دارد ، انگار به خواب رفته .
همه باید به قانون اساسی برگردیم .
مهم ترین هدف جنبش سبز این است .

سمن گفت...

سلام.
خوشحال میشم سر بزنی بهم...
آپ این دفعه ام یکم فرق داره...

ناشناس گفت...

احمق... نفهم...بدبخت بیچاره برو گمشو مزدور!
تو یه خائن به کشورومردمی.

ويكي گفت...

اتفاقا منم خيلي نگران آينده‌ي جنب وجوشمون شدم اين روزا زمزمه هاي دستگيري هم دارن سر ميدن كه بقولي اگر از عكس العمل مردم خيالشون راحت شد اجراييش كنن.كاشكي كسي و نهادي بود تا مردم رو دور يه محور جمع كنه.ولي نه الزاما دور خودش.

ممنونم از تبريكت

علیرضا گفت...

به نظر من فعلا باید صبر کرد..
صبر...صبر...صبر...
اندکی صبر سحر نزدیک است...

من یک انسان هستم... گفت...

باعث افتخار است که بنده رو لینک کردید
با اجازۀ قبلی، شما رو با اسم"آگاهی" لینک کردم.
در ضمن،از شرکتتان در گفت و گوی آزاد،بسیار ممنونیم.نظرات شما،منعکس شد.

ناشناس گفت...

سلام دوست خوبم
لینکم رو اصلاح کن با تشکر

به قلم آن ها که به بـهشـت نمی روند... گفت...

راستی جناب ! چرا لینک وبلاگ من مال 6ماه پیش هستش . ...درحالی که من چند روز پیش بروز کردم ! لطف کن درستش کن دیگه ...این بار دومه که دارم میگم !

به قلم آن ها که به بـهشـت نمی روند... گفت...

سلام ...پست بسیار خوبی بود ...شما خودت بیشتر حرفارو زدی .... راس گفتی..نـــــقد شده ..کار هر روز وبس !کشور ما یه کشور در حال توسعه ست در چنین جامعه ای نقد منصفانه ودرست میتونه به پویایی جامعه منجر بشه وسرعت تحولات مثبت رو بیشتر کنه !
بگو مگو های روزمره اهل سیاست ما که ازبد روزگار خیلی هاشون کیاست هم نمیدونن رو ببینین که مدام تو بوق وکرنا میکنند که معتقد به نقد منصفانه اند اما همین که کسی چیزی میگه چنان جنچال راه میندازن وبه روشهای مختلف ! منتقد رو زیر سوال میبرن که نطقش کور میشه ....اما نقطه مقابل هم هست ...آن هاییکه قرار است نقد کنند اما قلع قمع میکنند.! چنان ریشه طرف رو میزنن که جرئت هر نوع ابتکاری ونواوری رو از او میگیره ...تا تنها مجبور باشه در چار چوب عادت های کهنه قدم برداره ! ... و تا پای نقد از افکار خودشون وسط میاد صداشون میره به آسمون که اینها مغرضند وغیره ...

درنا گفت...

کاملن درست و به جا نوشتی...اما درکنار اینا حرکت باید سازرماندهی شده باشه فکر میکنم در ایم مورد کمی ضعیف عمل بشه
شاد باشی

محمد علی گفت...

آگاهی عزیز.. متن قابل تامل شما رو خوندم.. سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند ، اما چه باید کرد؟!
چه باید کرد؟
دوستان عزیزی گفته اند چه باید کنیم ولی به نظر من اگر سوال را کمی تغییر دهیم شاید پاسخ های بهتری بتواینم به آن دهیم ؛ چه نباید بکنیم!
ما نباید جامعه ای تک صدایی درست کنیم، نباید صدای مخالف خود را قطع کنیم ، نباید سوالی را بدون پاسخ بگذاریم، نباید حقی از طرف مقابل ضایع کنیم، نباید با تعصب و یک دندگی از آنجهت که حقیقتی به صلاح راه و روش ما است را بپوشانیم ، نباید بگذاریم با شعار جنبش پیش برود ، نباید اجازه داد عده ای بنام جنبش سبز برای این جنبش کارهایی کنند که هم اکنون حکومت به آن اهتمام دارد ، نباید به عقاید مردم بی احترامی کرد، نباید استفاده ابزاری از دین یا شخصیت های ملی کرد و هزاران نباید دیگر!

جرس نيوز گفت...

با كمال افتخار لينك شديد
اندكي صبر سحر نزديك است

سينا برادران گفت...

با درود فراوان
درد اين ملت جهل است و درمانش همان نام تارنماي شما. آگاهي.

parastoo mohajer گفت...

salam be dooste golam.
matlabe khobi bood. estefadeh bordam.

آتوسا غزلك سبز گفت...

يادش بخير...

اقبال گفت...

به نام حق

سلام. عذرخواهی می کنم از اینکه اینقدر دیر نظرم را می گذارم. راستش چند روز پیش مطلبتان را خواندم ولی فرصت دادن نظر نشد.


اما درباره متن :

درباره ی سران جنبش سبز و علی الخصوص میر حسین باید عرض کنم بنظر من دقیقا همانقدر که احمدی نژاد از جنبه های سودجویانه ی پوپولیست استفاده می کند او و دیگر یارانش نیزهمینطور.
حرفهایی مانند انچه شما ذکر کردید (خود را رهبر این جنبش نمیداند وهمه مردم را رهبر میداند ) و من به عکس شما میر حسین را یک اشل کوچکتر از امثال هوگو چاوز می دانم و حالا دیگر شاید برایم بین میرحسین و احمدی نژاد در این نوع از دیدگاهی که دارند تفاوتی نباشد.

پیشنهاد می کنم از جنبه ی پوپولیستی به میر حسین توجه کنید. خواهید دید که او پای در جای پای رهبران این نوع از پوپولیست همچون چاوز گذاشته است.

و این نوع دیدگاه در او چنان مشهود نبود تا آنکه به یکباره ایده بسیار خوب و متعالی حزب سیاسی راه سبز امید را منکر شده از یاد برد و دیگر برایم اطمینان حاصل شد که پوپولیست او به حزب گراییش می چربد و این شد که 13 میلیون رایی که میشد با آن کارهای عظیمی انجام داد تکه تکه شد. گروهی رویگردان از او ، گروهی نا امید و سرخورده تر از همیشه ، گروهی در نطفه خفه شده ، گروهی درگیر اختلافات درون جنبشی (بدلیل نبود خط مشی مشخص جنبش ) ، گروهی به افراط روی اورده ، گروه با ارزشی از متفکران در زندان و گروهی خزیده در پشت رایانه هاشان تا بعد از سوء مدیریت اقای موسوی به بازسازی خرابه های وحدت جنبش و از همه بیشتر "پسا آگاهی بخشی" بپردازند. راه را وارونه بروند تا آگاهی که قبل از به فعلیت درامدن باید انجام میشد را بعد از انفعال جبری اجرایی کنند که امری بغایت سخت تر از حالت اول است به چندین دلیل.

و من یکی از بزرگترین دلایل چنین شکستی را سوءمدیریت و نگاه منفی ِ پوپولیستی میرحسین و سایرین می دانم. آنهایی که تاثیر گذاریشان از امثال کدیور و ژورنالیست هایی چون قوچانی و عبدی بیشتر بود و بجایی رساندند که افسار جنبش از دستشان خارج شد.

ارکان حکومت دموکراتیک ، تکیه بر حزب گرایی است نه پوپولیست.

و همینطور اصلا شخص میرحسین را شایسته ی رهبر بودن نمیدانم چنانکه اگر لایق بود اجازه ی این همه افسار گسیختگی را هیچگاه نمیداد و حرفش حجت بود و حرف کلی نمی زد و تند تند گوشه خانه ننشسته و بیانیه صادر نمیکردو....

جناب اگاهی گرامی

چه باید کردهای شما بسیار کلی است.
مشکل ما همینجاست که هر وقت صحبت از راهکار بشود حرفهای کلی و بی راهبرد عملی می زنیم چون اینها که شما فرمودید.

اینکه مثلا بینش را با خواندن و شنیدن افزایش داد کلام بسیار فاخری است ولی می دانیم که با این باید باید کردن هایمان و اینچنین کلی حرف زدن هایمان نه تنها خوانندگان که شاید در مقیاسی ریز تر خودمان هم چنان تاثیری نپذیریم.

چه باید کردهایتان را بشکنید و ریز کنید تا جایی که میشود تا بتوانیم مردم را تشویق به ان کنیم و بسمت عملی شدنش به پیش برویم.
باید ملموس باشد و عملی ، نه کلی و زودگذر و بی اثر

معتقدم اگر یک قدم کوچک مورچه وار برداریم بهتر از این است که بنشینیم و به قدمهای بزرگ فکر کنیم و در نهایت سرخورده از اینکه هیچ حرکتی نکردیم و تنها حرف زدیم ، عمرمان به پایان برسد.

و در پایان اینکه اگاهی گرامی بین تک رهبری و رهبری توده ی مردم فاصله بسیار است. دلیل نمیشود چون ما به هر دلیل منطقی یا غیر منطقی تک رهبری را – به هر شکلش – دیکتاتوری می دانیم پس فاصله ی صفر تا صد را به یکباره بپیماییم.

بابت زیاده گویی پوزش دوباره ی مرا بپذیرید.

یا علی

روشنايي گفت...

درود به تو
اگه همه اون كسايي كه به كسايي جز مامور مخصوص حاكم بزرگ ميمي كيوان راي داده بودن خواستار بازگردوندن راياشون ميشدن و تو خونه هاشون نمي نشستن ميشد گفت كه براي دگرگوني اومده بودن.ما مردماني هستيم كه نميخوايم هزينه اي واسه چيزايي كه مي خوايم بديم.اون كساييم كه به خيابونا اومده بودن با اين كه دليريشون ستودني بود به ويژه زنا و دخترا ولي بازم هيچ گونه انديشه اي پشت كاراشون نبود.تنها خشمي همگاني بود كه فرياد زده ميشد و هنوزم الله اكبر گويان بودن همچنان كه سال 57 و 1س از اون در جنگ و دستاوردشم چيزي نيس جز اين كه مي بينيم.خود من باوري به خشونت ندارم ولي اگه همون شماري كه در روزاي نخستين به خيابونا ريختن تو خيابونا مي موندن و پا پس نمي كشيدن و يا با ديدن بسيجيا و مامورا به جاي در رفتن دست در دست هم به سوي اونا مي رفتن نه اين همه كشته و زنداني مي دادن نه امروزه همه دلسرد و نااميد تو گوشه خونه هاشون نشسته بودن.
خوش باشي.

ناشناس گفت...

من نیز مخترم که شما را لینک دادم!!!
اگر دست به دست هم دهیم , آزادی نزدیک است!

ناشناس گفت...

مفتخرم

امیر اشکان گفت...

با سلام
آگاهی عزیزاین حرکت خود جوش آغاز شده و به زودیهمه گیر خواهد شد

مهدیه گفت...

سلام همکار گرامی
در این پست شما با آنچه که من در مورد آینده ی تشیع نوشتم یک نکته ی مشترک دیدم و آن اینکه وقتی کسی با تفکر به عقیده ای دست پیدا کرد باید در جهت گسترش آن اقدام کند .از نظر من روشنگری در عین اینکه به عقاید هم احترام بگذاریم بلا مانع است.
موفق باشید